روضه یعنی باغ بهشت! بهشتی که میتواند با دستهای ما ساخته بشود! این حقیقت ساده، اولین انگیزه ما برای تشکیل یک روضه خانگی بود. پیامبر خدا یک روز به اطرافیانشان میفرمایند: در باغهای بهشت گشت و گذار کنید! آنها با تعجب میپرسند: باغهای بهشت کجا هستند؟ جواب میدهند: مجالس ذکر! ما همیشه منتظر رسیدن به یک بهشت رویایی و عجیب و غریب بودیم. اما انگار ناگهان فهمیدیم بهشت میتواند همین خانههای کوچک و جمعهای ساده خودمان باشد. کافی است یک نیت و روح جدید برای آن فراهم کنیم. نفر اول روضه ما یک معلم بود که دنبال پاتوقی برای دانش آموزانش میگشت تا بعد از رفتن به دانشگاه همچنان بتوانند کنار هم بمانند و بخوانند و کار کنند و جواب سوالاتشان را پیدا کنند. تحقق این نیت بزرگ احتیاج به یک شارژ شگفت انگیز داشت. پس در بهشت کوچکمان به جوانترین امام متوسل شدیم و پرچم ما «روضه امام جواد(علیه السلام)» شد. روضه ما، استکان کمرباریک و سماور بزرگ و حیاط حوضدار نداشت. در یک واحد آپارتمان معمولی با همان وسایل سادهای که داشتیم شروع کردیم. سخنرانی و مداحی را خودمان انجام میدادیم و فقط با یک میوه بهشتی مثل سیب از مهمانها پذیرایی میکردیم. اما همه تلاشمان را کردیم که فضای خانهمان را به یک بهشت واقعی نزدیک کنیم. مثلا همیشه در فضایمان گل و ریحان داشته باشیم. به عنوان نماد بهشت! با تک تک دقیقهها و نوشتن سین برنامه نظم را جدی گرفتیم. یادبود و شادبود را برای هر مناسبت پیگیری کردیم و روی محتواهای دیدنی و شنیدنی و مهد کودک حسابی کار کردیم. همه این کارها را هم نوجوان ها انجام دادند. شاگردها و دوستان همان خانم معلم. از شهدا و تاریخ کشورمان در کنار قرآن و حدیث حرف زدیم و روز به روز به اینکه چطور میشود جمع بزرگتری را شکل داد و شبکه مفیدتری برای با هم بودن و قوی شدن ساخت فکر کردیم. داستان نشستهای فرهنگی-مذهبی «روضه» خیلی ساده شروع شد و خیلی «عجیب» ادامه پیدا کرد. شاید چون اسم و نیت قشنگی پشتش بود. شاید چون بین همه شلوغیهای کار و زندگی، خیلی آن را جدی گرفتیم و مهمترین کار زندگی ما شد. شاید چون تعداد زیادی دوست و رفیق خوب به ما اضافه کرد که با فکر و هنرشان ما را کمک کردند. اما خودمان فکر میکنیم روضه خانگی ما بزرگ شد، چون امام جوان ما، آن را روی مدار انداخت. توی منظومهای که رسول خدا برای ما ایجاد کرده بود، ما را به ستارههای روشن رساند و مسیرمان را واضح کرد. هرچه ما خواستیم گم بشویم و از ناکجاآباد سر در بیاوریم، جاذبه او ما را رها نکرد. کم و کسری هایمان را جبران کرد و به ما ماندن سر «قرار و مدار» را یاد داد... امروز هدف و ماموریت اصلی ما «برگزاری روضههای خانگی چند هزار نفره» است. بهشتهایی که هم خانهها را روشن و نورانی کند و هم شبکه بزرگی از یاران خالص در سراسر جهان بسازد. از دی ماه ۱۳۹۴ تا امروز، در این مسیر خیلی رشد کردیم. اما آخرش واقعا نفهمیدیم، ما روضه را بزرگ کردیم، یا او ما را؟ ما فقط می دانیم که ...
او میکِشد قلاب را!
نویسنده، معلم عربی و فن بیان، کارشناس ارشد جرمشناسی، فعال فرهنگی، پژوهشگر قرآنی، طراح و مجری پروژههای فرهنگی و اردوهای بینشی نوجوان محور.
کارشناس ارشد طراحی صنعتی، معلم، طراح و مجری پروژههای فکری فرهنگی دانش آموزی و دانشجویی، راوی شهدا و دفاع مقدس، برنامه ساز تلویزیونی، نویسنده، طراح هنری، مادر، رها از قید حیات و ساکن عالم بالا ...
لیسانسهٔ ادبیات فارسی، معلمِ فارسی و علاقهمند به امور مربوط به جوادالائمه (ع) و خانوادهٔ محترم ایشان
شخص همیشه پشت دوربین، روسی خوانده عاشق شعر و شاعری، نیمه فعال فرهنگی !!
کارشناسی علوم تربیتی تدوینگر و عکاس روضه
دانشجوی کارشناسی جامعهشناسی ، فعال حوزه کتاب و کتابخوانی
لیسانس روانشناسی - فعال در زمینهی فضای رسانهای
کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی- معلم- نیمه تدوینگر و تولیدکننده محتوای رسانهای
دانشجوی ارشد روانشناسی تربیتی، معلم
کارشناس علوم تربیتی معلم دبستان و علاقهمند به کار در حوزه کودک
کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی- پژوهشگر حوزهی کودک و نوجوان
ما را به میان ذره ها جو / ما خرده ترین ذره هاییم
ملکه خونه- مادر علی و دو فاطمه- شاگرد محضر قرآن- دوستدار آرامش حاصل از هنر و دانایی.
لیسانس مهندسی It ،عاشق کارهای هنری و مادر ۵ فرزند
معلم ، مهندس برق ،کارشناس ارشد مدیریت اجرایی ،کارشناس ارشد روان شناسی ، مادر دو فرزند ، علاقمند به دنیای آشپزی و کیک و شیرینی
قاری، داور و مدرس بین المللی قرآن کریم
آزاد هستم و مهاجر،سرباز جبهه فرهنگی، معلم،همسری مهربان و دختری دلسوز
ادمین ایتا
ادمین تلگرام
عاشق امام رئوف و امام جواد عزیزم، کارشناسی ارشد هنر صنایع دستی خونده، طراح و سازنده زیور مادرِ برند «وسیم»