شهادت حضرت رقیه (س) را تسلیت میگوییم.
ما در یک بزنگاه حساس تاریخی هستیم. التهابات جهان روز به روز در حال افزایش است. در روزهای آینده اربعین حسینی را پیش رو داریم.
هر بار که گرسنه میشویم، به یاد کسانی میافتیم که این روزها چیزی برای خوردن ندارند و زندگی برای ما خیلی سخت است.
هر شب در کانالهای خبری آقای خامنهای، خواندن سوره فتح و دعای ۱۴ صحیفه سجادیه و قرآن خواندن توصیه میشود. این نشان میدهد ما در این روزها باید به استمرار در دعا و مناجات خودمان ادامه دهیم.
در این روزها که قلبها نیاز به التیام دارند، حتما قلب حضرت صاحب الزمان (عج) از همه دردمندتر است. ایشان کلید رهایی از این رنج و درد بشریت را میدانند ولی تنها منتظر خواست ما و اراده ما برای حرکت هستند.
اولین و مهمترین قسمت جلسه ما، سلام بیعت است. همه اذن این روضه و این دورهم جمع شدن به دست خود امام زمان (عج) برای ما اتفاق میافتد. ان شاءالله این سلام جمعی را از ما قبول کنند و روزی برسد که در حالی که ترانا و نراک (ما را میبینند و ما هم ایشان را میبینیم)، خدمت ایشان سلام عرض کنیم.
عنوان این جلسه را گذاشتیم: باز گو
این واژه دو معنا دارد. و به معنای بازگوکننده نیز هست.
حضرت سجاد (ع) و حضرت زینب (س) در واقع روایت عاشورا را برای دیگران بازگو کردند و روایت گری کردند. اگر زحمات این دو بزرگوار نبود، روایت عاشورا امتداد پیدا نمیکرد و به ما منتقل نمیشد.
بعد از ماجرای جنگ ۱۲ روزه، اتفاقی که مدام در جنگ ما تکرار میشود همین است.
بعد از جنگ دفاع مقدس یک رسمی وجود داشت و حتما همه مساجد، برنامه رفتن به گلزار شهدا و بازگو کردن و روایت کردن زندگی شهدا را داشتند.
این ماجرا یک مدت ادامه داشت و نقش ارزنده مقاومت و جایگاه شهادت در این زمان برای افراد ساخته میشد.
حتی همسر شهید بلندی، قبلا مهمان روضه ما بودند.
سالهای دورتر از همسر و فرزندان شهید در روضه نیز دعوت میشد.
در این چهل روز گذشته، همه ما مشاهده کردیم همسر و فرزندان شهیدی که دهه هشتاد یا هفتاد بودهاند!
و روایتهای این افراد از کسانی که شهید شدهاند برای ما ملموستر است.
آقای خامنهای نیز خیلی تأکید روی روایت کردن دارند.
قسمتی از جملات آقای خامنهای: «شما روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثهی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید آن هم ۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند.» ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
کسی مثل شهید مرتضی آوینی، در مبحث روایت جنگ خیلی فرد مهمی بود.
امروز یک پرونده جدید باز شده است و ما وظیفه داریم روایت درستی از این جنگ ۱۲ روزه ارائه دهیم.
ما وظیفه مهمی به نام بازگو کردن و روایت کردن داریم.
وظیفه روایت گری، کار تک تک ماست.
پایان جنگ ۱۲ روزه، با شروع محرم همراه بود. ما در هیئتها و آن روزها میشنیدیم که اگر هنوز خونهای ریخته شده در روز عاشورا زنده است، کشته شدن افراد و ریخته شدن خون به معنای شکست نیست.
زهرا رحیمی همسر شهید سپهبد غلامعلی رشید از ایشان روایت میکنند: «شهید رشید را تنهاترین سردار عنوان میکردم؛ این شهید از ۱۷ سالگی به مدت ۵۰ سال مجاهدت کرد. بهترین شکل مرگ شهادت است و خدا این تاج افتخار را برای شهید رشید گذاشت که توسط شقی ترین افراد به شهادت برسد.
وقتی میخواهیم یک واقعه را روایت کنیم، چطور انتخاب میکنیم که از کدام روایت بگذریم و کدام را روایت کنیم؟
مسائل زیادی در شیوه و نحوه روایت ما اثرگذار هستند.
ماه گذشته از ترس و فروپاشی روانی بعد از جنگ صحبت کردیم. انگار برخی از ما در آن زمان، خط روایت را گم کردیم.
بهترین مدل قرائت را خدا در فطرت ما قرار داده است و ما در مورد قرائت و مفهوم آن در سوره مبارکه علق و جلسات پیش صحبت کردیم.
اگر میخواهیم درست بشنویم و ببینیم و جهان را درست روایت کنیم، باید فطرت خودمان را بیدار کنیم.
افرادی هستند که روی خودشان کار کردهاند و نگذاشتهاند که این فطرت غبارآلود شود. ما نیز باید این کار را انجام دهیم و فطرت خودمان را بیدار کنیم.
بعد از جریان طوفان الاقصی، گروههای مختلفی سعی کردند که حمایت خودشان را به مردم مظلوم غزه و... برسانند. مثلا یک گروهی از مادران، کنار همدیگر جمع میشدند و مربا درست میکردند و آن را میفروختند و پول آن را به مردم غزه میدادند.
هر کدام از ما نیز میتوانیم در حد توان و فرصت خودمان، کمکهایی به مظلومان جهان انجام دهیم. کافیه دستمان را به دست همدیگر بدهیم و صف تشکیل بدهیم و هر حرکتی از دستمان برمیآید را در این راستا انجام دهیم.
در این قسمت از برنامه، دست همدیگر را میگیریم و با یکدیگر سوره مبارکه صف را زمزمه میکنیم.
یک نفر از دوستان یک سؤالی از یک فرد یمنی پرسیده بود: آیا همه یمنیها اینقدر نترساند؟
ایشان گفته بودند در هر جامعهای افراد متفاوتی وجود دارد:
۱- حق را میپذیرند و هزینه میدهند.
۲- حق را میپذیرند ولی در راستای آن هزینه نمیدهند.
۳- باطل را میپذیرند و هزینه هم میدهند.
۴- باطل را میپذیرند و هزینه نمیدهند.
از یک نفر پرسیدهاند که شترهای شما معمولا چند سال عمر میکنند؟
ایشان میفرمایند، هر چقدر که خدا بخواهد عمر میکنند و به هیچ عدد و رقمی اشاره نمیکنند.
خدا نیز در قرآن به عدد و رقم اشاره نکرده است.
مثلا گفته است اکثرهم لایعلمون اما در نقطه مقابل آن میفرماید: إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ. حضرت ابراهیم(س) گرچه یک نفر است اما یک امّت است!
پس این نشان میدهد ما نباید دنبال اعداد و ارقام باشیم.
اگر کسی بتواند مصلح جامعه باشد، هم حال خودش را خوب میکند و هم حال آدمهای اطرافش را خوب میکند و در نهایت میتواند با آدمها یک امّت تشکیل بدهد.
واژه امّت از کلیدواژه اُمّ سرچشمه گرفته است. وقتی از یک جا سرچشمه میگیریم، اُمّیت ما یکسان میشود و به یک منبع رجوع میکنیم. یک فرد مصلح که بتواند دیگران را نیز با خود همراه کند در واقع یک امّت تشکیل میدهد و خیلی میتواند اثرگذار باشد.
ویژگیهای فرد مصلح که میتواند امّت تشکیل دهد:
۱- خودسازی کرده است و فطرت پاکی دارد.
۲- اهل عمل و مجاهدت است و همیشه در حال یک کار است و کار و عملی که از دستش برمیآید را انجام میدهد.
۳- اهل استقامت است.
این فرد مصلح با این ویژگیها تبدیل به یک امّت میشود و خیلی میتواند اثر گذار باشد.
خیلی وقتها ما خودمان باید به سمت مأموریتی برویم و کاری انجام دهیم تا خدا آن موقع به ما ثابت کند که انجام این کار درست است. قُم فانذِر، تو پاشده بودی؟ این را ادامه بده!
استقامت در مسیر درست، کلید اصلی است.
حضرت اباعبدالله (ع) فقط در وصف یک فرد میگویند کمرم شکست! این نشان میدهد حضرت عباس (ع) یک مصلح واقعی بودند و نقش ایشان مانند یک امّت بود و نقش کلیدی در سپاه اباعبدالله (ع) داشتهاند.
اینکه میگویند امام زمان (عج) در روضههای حضرت عباس (ع) حضور دارند، احتمالا یکی از دلایل این موضوع این است که ایشان در این روضهها به دنبال یک مُصلح واقعی و یک فرد امّتساز میگردند.
ان شاءالله همه ما بتوانیم این نقش را ایفا کنیم و در مسیر مُصلح شدن قدم برداریم.