
یا رادّ ما قد فات!
یا
یقین دارم برمیگردد...
سخنرانی نشست قم تمام شد. آمدم دکمه ضبط را خاموش کنم که دیدم به به، اصلا از اول روشن نکرده بودم!
نگاهی به بچههای صوت و تصویر کردم. آنها هم به امید آن دستگاه کوچک، با هیچ ابزار دیگری ضبط را انجام نداده بودند...
بلافاصله بعد از نشست هم داغ دلمان شروع کرد به تازه شدن. چون پیامها میرسید: «صوت جلسه را کی در کانال قرار میدهید؟!»
از حاضران در اردوی قم به شکلهای مختلف پرسوجو کردیم، برخلاف همیشه این بار حتی یک نفر هم محض رضای خدا، با گوشیاش صدایی ضبط نکرده بود. در کانال هم اعلام کردیم. کسی پاسخی نداد...
با واقعیت کنار آمدیم.
«این سخنرانی ضبط نشده است!»
به همه رفقای پیگیر همین را گفتیم و آنها هم خیلی تعجب کردند. چون از سال ۹۴ تا حالا هیچ وقت نشده بود کل صوت را از دست بدهیم. اما حالا واقعا از دستمان رفته بود.
■■■
«از دست دادن» از آن مصدرهاست که کل ابتلائات بشر را میشود حول آن چید. هر وقت که قرار است کمی رشد کنیم، از راه میرسد و خودش را نشانمان میدهد.
نعمتهایی که به وجودشان عادت داشتیم یا به تحققشان امید بستهایم یکهو از دست میروند و همه ما میدانیم چقدر در آن لحظه، کام انسان تلخ میشود.
مهمتر از خودِ آن چیزی که از دست رفته، احساسی است که «فقدان» در ما ایجاد میکند. حس بی پناهی و ناتوانی...
میبینی که هیچ کس نخواسته یا نتوانسته به تو کمک کند! از چیزی که میخواستی محروم شدی و خدا هم همین را خواسته...
آن حس بیچارگی و بی پناهی اگر آدم را به سیاهچاله ناامیدی نکشاند، حتما به شدت حسرت زده و غصهدار میکند.
تا اینجای ماجرا چیزی جز تکرار خاطرات گذشته نبود. ما حواس پرتی کرده بودیم و یک چیزی را از دست داده بودیم.
اما...
■■■
دو سه هفته گذشت.
یک روز خیلی اتفاقی پیامی از پایگاه بیرجند را در گروه قاصدکهای روضه دیدم. پیامی که مدتها آنجا بود اما توجه کسی را جلب نکرده بود. حتی نویسنده اش را! ته پیام یک اشاره ریزی شده بود به اینکه «ما به خاطر تغییر ساعت، برنامه نشست را ضبط کردیم و بعدا دیدیم!»
بقیه داستان واضح است. با چه ذوقی پیگیری کردیم و نهایتا با چند واسطه فایل به دستمان رسید. برنامهای که حتی یک دقیقهاش را ضبط نکرده بودیم، حالا هم صدای کامل داشت هم تصویر!
آدم هزارتا معجزه توی زندگیاش میبیند اما تکان نمیخورد. آنوقت یک اتفاق ساده از راه میرسد و یک جوری دلش را قرص و محکم میکند که هزار معجزه نکردند.
حالا درست وسط روزهایی که آدمها مدام میگویند «یعنی واقعا امامی هست؟ یا خواهد آمد؟ بعد از این همه سال!» امیدم برای آمدنش هزار برابر شده.
خدایی که جبرانکننده است
خدایی که نمیگذارد چیزی از دست برود
خدایی که حال ما صوت از دست دادهها را میفهمد
به امام_از_دست_دادهها حتما بیشتر از همه حواسش هست!
و یک روزی از همان راهی که هزار بار دیده بودیم و متوجهش نبودیم، بشارتی برای آمدن او به ما خواهد داد...
یا راد ما قد فات!
ای بازگرداننده هرآنچه که از دست رفته...